۱۳۹۵ دی ۴, شنبه

۱۳ آزمایش اهریمنی دولت ایالات متحده بر روی انسان ها

دولت ایالات متحده به شوند انجام شمار فراوانی آزمایش های غیر انسانی، دهشتناک، شرم آور و دیوانه وار بر روی انسان ها بدون خرسندی و معمولن بدون آگاهیشان، مرتکب جنایت علیه بشریت شده است. اینها مجموعه ای از ۱۳ شرورترین کارهای وحشت آور و خزنده ی این کشور است که تاکنون بر روی انسان ها آزموده شده است.دیوانگان تئوری توتئه به خاطر اشاره هایی که بدین موارد کرده اند، شناخته شده هستند اما، یک بار که پیرامون آزمایش ددمنشانه ی این رژیم بخوانید، شما نیز بدان باور خواهید کرد.

آیا دولت ایالات متحده واقعن شهروندان خودش را با آبله فرنگی (Syphilis) آلوده کرد و بدانها نگفت ؟ البته که کرد. آیا سازمان های دولتی سلاح هایی اتمی را آزمایش می کنند که شوند ایجاد باران پرتوزا (Radio Active) روی آبخست های (جزیره های) بسیاری در اقیانوس آرام شده است ؟ اوه بله. و آیا مقام های مسئول ایالات متحده از بازرسی پیرامون پزشکان فاسدی چشم پوشی کرده است که به روشنی داشتند افراد در پژوهش شدن را شکنجه می کردند ؟ سیاهه ی زیر را بخوانید تا به واقعیت امر این موضوعات پی ببرید.



۱. مهار ذهنی، آزار کودکان، پروژه ی مک آلترا (MKULTRA) و زیر پروژه ی ۶۸

این مورد یک کابوس است. پزشکی به نام دانلد ایون کمرون (Donald Ewen Cameron) از سوی سیا مسئول پروژه ی مک آلترا برای زیرپروژه ی ۶۸ بود که همچنین به عنوان آزمایش هایی مطرح بود که به عنوان مواد روان گردان نیز شناخته می شود. هدف نهایی این پروژه بررسی روش هایی بود که بر روی ذهن اثر گزاشته و آن را مهار می کنند تا داده ها را از ذهنی که مقاومت به خرج می دهد بیرون بکشند.


برای انجام این کار، این پزشک بیماران را در بیمارستان خود به نام بنیاد یادواره ی الن (Allen Memorial Institute) در مونترآل می پذیرفت (که بیشتر برای مواردی همچون افسردگی دو قطبی و اختلالات نگرانی و دلواپسی است) و بر روی آنها "روند درمان" را آغاز می کرد. درمانی که آنها دریافت می کردند، زندگی دگرنده و ترسناک بود.

در میان سال های ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۴، به کمرون پول پرداخت شده بود تا شوک درمانی را برای ۳۰ تا ۴۰ بار با توان عادی مدیریت کند. او در پایان بیماران را برای ماه ها در اغمایی ناشی از مواد تزریقی قرار می داد و برای آنها نوارهایی از اظهارات ساده یا سر و صداهای خشدار تکراری را بارها و بارها پخش می کرد. قربانیان فراموش می کردند چگونه سخن بگویند، پدر و مادر خود را فراموش می کردند و از بی خوابی های جدی رنج می بردند. همه ی این موارد بر روی شهروندان کانادایی انجام گرفت، زیرا سیا مایل به خطر کردن انجام چنین آزمایش هایی در آمریکا نبود.

به منظور تضمین پولی پروژه، کمرون در طرحی کلی این آزمایش ها را بر روی کودکانی که پذیرش شده بودند انجام داد و در یک موقعیت از کودکی فیلم برداری کرده بود که در حال انجام رابطه ی جنسی با مقام های بلند پایه ی دولتی بود. او و دیگر افسران مک آلترا با تهدید مقام های رسمی، پشتیبانی و تامین پولی پروژه ی شان را تضمین کردند.


۲. گاز خردل در اتاق های غیر اختیاری بر روی سربازان آزمایش شد

یک آزمایش سلاح زیستی در دهه ی ۱۹۴۰ شدت گرفت. مقام های رسمی آغاز به انجام آزمایش واکنش و پس زدنش بر روی خود ارتش کزدند. به منظور مهک میزان کارایی چندین سلاح زیستی، دانسته شده است که مقام های رسمی گاز خردل و برخی دیگر از سلاح ها همچون مواد سوزاننده ی پوست و ویرانگر شش همچون لوییزیت (Lewisite) را بر روی سربازان قربانی افشانه کرده اند، بدون اینکه آنها از این موارد آگاه بوده باشند یا خرسندی خود را اعلام کرده باشند. این موارد در صورت تماس با پوست، شوند ایجاد درد شدید، خارش و تورمی می شد که یادآور مواد سوزاننده ی شیمیایی است.


آنها همچنین کارایی ماسک های گاز و رخت های محافظ را اینگونه مورد آزمایش قرار دادند که سربازان را در اتاق گاز زندانی می کردند و آنها را در معرض گاز خردل و لوییزیت قرار می دادند و با این کار اتاق های گاز آلمان نازی را به ریشخند می گرفتند.

همچنین شایع شده بود که به همراه سربازان، بیمارانی در بیمارستان های ویکتوریا و آلبرت (.VA Hosp) برای آزمایش های پزشکی درگیر مواد شیمیایی سلاح های زیستی، به عنوان خوک های گینه ای مورد بهره برداری منفی قرار گرفته اند، اما پیدا گشت که همه ی این آزمایش ها "مشاهده ی ملاحظاتی" هستند تا شک و بدبینی ها را از خود دور کند.


۳. ایالات متحده به هیولایی مصونیت می بخشد که جراحی های غیر داوطلبانه را انجام می دهد

دکتر شیرو ایشی ایی (Shiro Ishii) به عنوان فرنشین یگان بدنام ۷۳۱ ژاپن (یگان توسعه و پژوهش سلاح های جنگی مخفی شیمیایی و زیستی ارتش شاهنشاهی ژاپن در خلال جنگ دوم جهانی)، در خلال جنگ دوم ژاپن و چین و جنگ جهانی دوم، آزمایش های خشونت باری را بر روی ده ها هزار تن انسان انجام داد.


ایشی ایی مسئول آزمودن فنون کالبد شکافی بر روی موجودات زنده بدون هیچ گونه مواد بی هوش کننده بر زندانیان بود. کالبد شکافی موجودات زنده (Vivesection) انجام جراحی آزمایشی بر روی جانداران زنده است (به همراه دستگاه عصبی مرکزی) و به قصد علمی آنچه درون تن است را مورد آزمایش قرار می داد. از این رو اساسن او جراحی های غیر ضروری را به زندانیان تحمیل می کرد و تن آنها را می شکافت و آنها را زنده نگاه می داشت و هیچ گونه مواد بی هوشی به کار نمی برد.

در خلال این آزمایش ها، او زنان باردار را مجبور می کرد تا بچه هایشان را سقط کنند. او همچنین زندانیانش را در معرض دگرش در شرایط و موقعیت های جسمی روانی (Physiologic) از جمله سکته ی مغزی، سکته ی قلبی، یخ زدگی بافت در اثر سرما و اوپاگرمایی (Hypothermia) قرار می داد؛ ایشی ایی این افراد را به عنوان "کارنامه" تلقی می کرد.

با شکست هتمی ژاپن در ۱۹۴۵، این کشور یکپارچگی مجتمع ۷۳۱ را به هم زد و ایشی ایی دستور داد تا همه ی "گزارش های" باقی مانده را از بین ببرند. چندان زمانی نه خیلی زود، ایشی ایی دستگیر شد. سپس ژنرال ارجمند داگلاس مک آرتور (Douglas McArthur) بنا به گفته ای با ایشی ایی معامله ای کرد که اگر ایالات متحده به ایشی ایی نسبت به جنایت هایش مصونیت دهد، او باید همه ی داده های اصلی جنگی که بر بنیان آزمایش های انسانی را به آنها تحویل دهد. از اینرو، ایشی ایی با جنایت های مرتکب شده اش رها شد، زیرا ایالات متحده به نتیجه های پژوهش هایش آویژه (علاقه) نشان داده بود.

در حالی که دولت آمریکا مستقیمن مسدول این کارها نبود، اما قطعن نشان داد که این رویه چیزی بیشتر از تمایل برای چشم پوشی نسبت به شکنجه ی انسانی به منظور پیشبرد سلاح های زیستی است که می تواند به مراتب انسان های بیشتری را به کام مرگ بکشاند.


۴. افشاندن مواد شیمیایی مرگبار بر شهرهای آمریکا

ایالات متحده یک بار دیگر نشان داد که همیشه مایل است تا بدترین راه حل ها را در وهله ی نخست به کار برد، یعنی استفاده از زور ارتش. حکومت مرکزی آمریکا دسته ای از همانند سازی های جنگی سلاح های زیستی را بر شهرهای آمریکا انجام داد تا ببیند که آثار این مواد چگونه در یک یورش شیمیایی واقعی نقش بازی خواهند کرد. آنها یورش های هوایی / دریایی زیر را سازماندهی کردند:


- سیا با استفاده از قایق هایی ویروس سیاه سرفه را در خور تامپا (Tampa Bay) تخلیه کرد و نیز شوند ایجاد همه گیری سیاه سرفه شد که در نتیجه ی آن ۱۲ تن جان باختند.

- نیروی دریایی مواد میکروبی بیماری زا را در سان فرانسیسکو پراکند که در پی آن، شهروندان بسیاری سینه پهلو گرفتند.

- ارتش ملیون ها پشه را در ساوانا در ایالت جورجیا (GA) و بوستان آوون در ایالت فلوریدا پراکند، به امید آنکه تب زرد و تب دنگو را منتشر سازند. این انبوه میکروبی مردم را در تقلای نجات از این تب ها انداخت، افزون بر اینکه دچار حصبه، مشکلات تنفسی و بدتر از همه نازایی کودکان نیز شدند.

- هتا بدتر از همه این بود که پس از انبوه میکروبی، ارتش در نقش کارکنان تندرستی همگانی ظاهر شد. تمایل پنهانشان در همه ی این مدت که داشتند به قربانیان امداد رسانی می کردند این بود تا آثار دراز مدت همه ی بیماری هایی که مردم از آنها رنج می بردند را مطالعه کرده و جدول نویسی کنند.


۵. ایالات متحده مردم گواتمالا را با عفونت های پراکنده شده ی مسری جنسی (STDS) آلوده می کند

در دهه ی ۱۹۴۰، ایالات متحده تصمیم گرفت تا با پنی سیلین به عنوان درمان قطعی آبله فرنگی، کارایی آن را بر روی شهروندان گواتمالایی بیازماید. برای انجام این کار، آنها از روسپیان آلوده بهره بردند و بدانها اجازه دادند تا در میان زندانیان، بیماران پناهجو و سربازان از همه جا بی خبر هرزگی کنند. هنگامی که پراکنش بیماری از راه روسپیان آنگونه که امید بسته بودند درست کار نکرد، آنها روش مایه کوبی را برگزیدند.


پژوهشگران باکتری آبله فرنگی را به آلت جنسی، چهره و بازوان مردان منتقل کردند. در برخی از موارد، آنها هتا مردان را از راه سوراخ نخاعی نیز مایه کوبی کردند. پس از آنکه همه ی عفونت ها منتقل شدند، پژوهشگران سپس به بیشتر افراد درمان رسانی کردند، هر چند شمار بسیاری به اندازه ی ۱/۳ آنان را بدون درمان رها کردند، چرا که این تمایل مطالعه در وهله ی نخست بود.

در ۱ اُم اکتبر ۲۰۱۰، هیلاری کلینتون به خاطر این رویدادها پوزش خواهی کرد و پژوهش تازه ای ادامه یافت تا ببینند که آیا هیچ آلوده شده ی دیگر مبتلا به آبله فرنگی هنوز زنده است یا نه. از آنجا که افراد بسیاری هرگز پنی سیلین دریافت نکردند، ممکن و محتمل است که کسی آن را به نسل های پسین منتقل کرده باشد.


۶. آزمایش های پنهان انسانی به منظور آزمودن آثار بمب اتمی

دانشمندان ایالات متحده در حالی که در تلاش برای تهیه و مهار قدرت بمب اتمی آزمایش می کردند، به شکلی مخفیانه نیز آثار بمب بر روی انسان ها را نیز می آزمودند. در خلال پروژه ی منهتن که به ساخت بمب اتمی منجر شد و هیروشیما و ناگازاکی را ویران کرد، دانشمندان آمریکایی با تزریق پلوتونیوم به ۱۸ بیمار از همه جا بی خبر و ناخرسند، متوسل به آزمایش پنهانی بر روی انسان ها شدند.


این رویه شامل تزریق ریزذره های پلوتونیوم به سربازان برای پروژه ی زنجیره نوک برآمدگی بلوت (Oak Ridge) به همراه تزریق پسینی سه بیمار در بیمارستان واشنگتن شد. تصور کنید شما بیماری پذیرش شده هستید و بی کمک روی تخت بیمارستان افتاده اید و هنگامی که می پندارید هیچ مشکلی وجود ندارد، دولت سر و کله اش پیدا می شود و پلوتونیوم جنگی را در خونتان وارد می کند. از میان ۱۸ بیمار که در آن هنگام تنها از روی نام رمزها و شماره هایشان شناخته می شدند، تنها ۵ تن بیش از ۲۰ سال دیگر پس از تزریق پلوتونیوم زنده ماندند.

پژوهشگران به همراه پلوتونیوم یک سرگرمی دیگر به نام اورانیوم هم بدان افزوده بودند. در بیمارستانی در ماساچوستس میان سال های ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۷، پزشک ویلیام سوییت (William Sweet) به ۱۱ بیمار اورانیوم تزریق کرد. پشتیبانی پولی وی از سوی پروژه ی منهتن تامین می شد. و در عوض اورانیومی که او از دولت دریافت می کرد، بافت های مرده ی در معرض اورانیوم قرار گرفته ی تن مردمی که برای تجزیه تحلیل علمی برداشته بود را نگاه می داشت.


۷. تزریق عامل نارنجی به زندانیان


 هشدار 
ویدیوی زیر می تواند آزار دهنده باشد، اما واقعیتی است از آنچه آمریکایی ها به عنوان سلاح زیستی در خلال ویتنام استفاده کردند و آنچه که ما آمریکایی ها برای مقاصد علمی، داوطلبانه به افراد انسانی تزریق کردیم... آن هم با کمک شرکت بسیار معروف آمریکایی.


هنگامی که دکتر آلبرت کلیگمن (Albert Kligman) پشتیبانی پولی را از سوی تولید کننده ی عامل نارنجی یعنی شرکت شیمیایی داو (Dow) از ارتش آمریکا و شرکت جانسون و جانسون (Johnson & Johnson) دریافت کرد، وی در آنچه از زندانیان به عنوان "پژوهش بر روی پوست" تلقی می شد، از زندانیان بهره برداری کرد. سیمای (جنبه ی) ارتباط پژوهشی آن نسبت به پوست، مهک زدن فراورده ای به نام عامل نارنجی و تاثیرهایش بر روی پوست بود. برای آثار عامل نارنجی که در خلال جنگ بر روی ویتنامی ها عارض شده بود، خواهشمندم روی این پیوند فشار دهید. (هشدار: فرتورهای موجود در این مقاله ممکن است به شدت آزار دهنده باشند، چرا که شامل دگردیسی شکل انسان از جمله نوزادان می شود)

نیازی نیست که درباره ی تزریق یا در معرض گزاری دای اکسیدین (Dioxidin) گفته شود که فرای چیزی هیولایی است که کسی داوطلبانه آن را نسبت به کس دیگری انجام دهد، اما کلیگمن دای اکسیدین (یک ترکیب اصلی عامل نارنجی) را به زندانیان تزریق کرد تا آثارش را مطالعه کند. آنچه که روی داد این بود که فوران کلوراکنی (یک گونه بیماری پوستی از آکنه های شدید که در اثر تماس با مواد شیمیایی کلردار روی می دهد. -مترجم - Chloracne) در زندانیان توسعه یافت که بر روی چانه ها، پشت گوش ها، زیر بغل ها و کشاله ی ران ها، بله کشاله ی ران ها گسترش می یابد (همه ی این مواد از دبیرستان با جوش های سرسیاه و کسیت ها و جوش های چرک دار ترکیب شده بود که به مانند تصویری است که در سمت چپ نمایش داده شده است).

شایع شده بود که کلیگمن ۴۶۸ برابر آن میزانی که به او اجازه داده شده بود، تزریق کرده است. مدارک مستند تاثیرات آن با زرنگی پخش نشده است.

هنگامی که کلیگمن به آزمایش مواد شیمیایی (آنجور که آنها آن را می خوانند) به منظور "یادگیری اینکه پوست چگونه از خودش در برابر یورش کلری از مواد شیمیایی سمی پدافند می کند، یعنی همان به اصطلاح فرایند سفت شدن"، ادامه داد و فراورده های بسیاری را مورد آزمایش قرار داد که تاثیراتشان در آن هنگام نادانسته بودند، ارتش در آن همکاری داشت و بر آن نظارت می کرد، اما با این تمایل که آن را بفهمد و کشف کند.

در خلال این پیشرفت ها، گزارش شد که کلیگمن گفته است "همه ی آنچه که من پیش از خودم دیدم همگی جریب جریب از پوست بود... مانند کشاورزی بودم که زمینی بارور را برای نخستین بار می دیدم". با استفاده از این قیاس، آسان است که دیده شود او چگونه می توانست یک راست افراد انسانی را بدون یک ذره همدردی شخم بزند.


۸. عملیات گیره ی کاغذ

در پی جنگ جهانی دوم، دولت ایالات متحده پنهانی عملیات گیره ی کاغذ را بنیان نهاد که برنامه ای بود از دفتر خدمات راهبردی (OSS) که در آن ۱۵۰۰ دانشمند آلمانی، شگردگر (Technician) و مهندسان از آلمان نازی و دیگر کشورهای بیگانه جهت استخدام به ایالات متحده ی آمریکا آورده شدند.


آنها تا حدودی این کار را برای دور نگاهداری تخصص و دانش علمی آلمانی از دست اتحادیه ی شوروی و پادشاهی متحده انجام دادند و برای این نیز بود تا آلمان پساجنگ را از توسعه ی قابلیت های پژوهشی نظامیش دور نگاه دارند. دولت ایالات متحده دانشمندان در ارتباط با نازی را "پاک کاری کرد" و هر گونه سند یا گزارشی که آنان را با حزب نازی مرتبط می کرد، نابود ساخت.

این عملیات تخیله سازی، ۱۸۰۰ شگردگر و دانشمند را به همراه ۳۷۰۰ هموند خانواده ی شان را به تور ایالات متحده انداخت. هر کسی که مهارت یا دانش ویژه ای داشت بازداشت شد و به مراکز بازجویی برده شد تا نگهداری شود و مورد بازجویی قرار گیرد و این کار گاهی برای ماه ها به درازا می کشید. برخی از آنها سپس به دهکده هایی بدون امکانات پژوهشی یا کاری برده شدند و مجبور گشتند تا هفته ای دو بار به ستاد شهربانی گزارش دهند تا با این کار از ترک آنان جلوگیری شود. رهنمودی از ستاد مشترک ارتش اظهار کرد که دانشمندان باید تنها "پس از آنکه بنگاه های آویژه مند از این خرسند بودند که همه ی داده های امنیتی و اطلاعاتی مورد تمایل از آنان به دست آمده است"، آزاد شوند.

۹. آلوده کردن پورتو ریکو با سرطان

در ۱۹۳۱، دکتر کورنلیوس رودز (Cornelius Rhods) از سوی بنیاد راکفلر کفالت مالی شد تا آزمایش هایی را در پورتو ریکو انجام دهد. او شهروندان پورتو ریکو را احتمالن به منظور مطالعه ی اثرهایش با یاخته های سرطانی آلوده کرد. سیزده تن از مردم مردند. آنچه که بیش از همه برجسته و زننده است، اینست که پایه ی اتهاماتی که بنا به گفته ای نوشته ی اوست، بدین شرح است:
"پورتو ریکویی ها (Sic) پلشت ترین، تنبل ترین، دزدترین و فاسد ترین نژاد انسانی هستند که تاکنون روی زمین زیسته است... من همه ی تلاشم را کرده ام تا فرایندی از آزمایش ها را با کشتن هشت تن از آنان به پیش ببرم و سرطان را به چندین تن دیگر فرابکارم (فراکاشتن = Transplanting)... همه ی پزشکان از آزار و شکنجه ی افراد بدبخت لذت می برند".

فردی که به دید می رسد در کشتار پورتو ریکو از راه یک یورش سرطانی به انحراف کشیده شده است، به دید نمی رسد که نامزد مناسبی برای ایالات متحده باشد تا مسئول پروژه های سلاح های شیمیایی شود و در هیئت انرژی اتمی ایالات متحده جایگاهی پیدا کند، درست است ؟!

اما این دقیقن همان چیزی است که روی می دهد. او همچنین تبدیل به معاون فرنشین انجمن سرطان آمریکا می شود. هر سند بهت آوری که در خلال دوره ی جنگ شیمیایی او روی داده است، احتمالن باید تاکنون نابود شده باشد.


۱۰. پنتاگون با مواد پرتوزای قوی بیماران سرطانی سیاه پوست را تیمار می کند

در دهه ی ۱۹۶۰، وزارت دفاع دسته ای از آزمایش های پرتوافکنی را بر روی بیماران سرطانی سیاه پوست و ناخرسند از این کار انجام داد. بدانها گفته شده بود که در حال دریافت درمان هستند، اما به آنها گفته نشده بود که گونه ای درمان از جنس "پنتاگون" است: یعنی اینکه مطالعه ی آثار پرتودهی سطح بالا بر روی تن انسان. برای پرهیز از طرح خواسته در دادگاه، برگه هایی امضا شده از آنها به دست آوردند و بدین ترتیب، بیماران هیچ راهی نداشتند تا از دولت شکایت کنند.

در موردی همانند، پزشک اویگن سانگر (Eugene Saenger) از بنگاه پشتیبانی پدافند اتمی (نام قشنگی است !!) پشتیبانی پولی دریافت کرد و همان فرایند را بر روی همان گونه از بیماران انجام داد. آمریکایی های آفریقایی تبار همان میزان پرتو یعنی ۷۵۰۰ پرتو ایکس در سینه ی خود دریافت کردند که شوند ایجاد درد شدید، بالا آوردن و خونریزی از بینی و گوش هایشان شد. دست کم ۲۰ تن از آنان مردند.


۱۱. عملیات اوج نیمه شب (Midnight Climaz)

در اینجا آزمایشی از دولت وجود دارد که هنگامی که آن را در گوگل جستجو می کنید، نتیجه هایی با تصویری کاملن متفاوت از نتیجه های شبکه ی ارتباطی دارد. عملیات اوج نیمه شب خانه های امنی در نیویورک و سان فرانسیسکو را دربرمی گرفت که برای دلیل یگانه و جهت مطالعه ی آثار LSD بر روی افرادی ساخته شده بودند که نسبت به این کار خرسندی نداشتند.

اما به منظور فریب افراد در آنجا، سیا این خانه های امن را - منتظرش باشید - روسپی خانه کرد. روسپیانی که در سیاهه ی دریافت پول سیا قرار داشتند (بله، این امر روی داده است)، "مشتریان" را برای بازگشت به خانه ها فریب می دادند و به جای آنکه با آنها رابطه ی جنسی برقرار کنند، به آنها مقادیری از موادی می دادند که مشهورترین نامشان LSD است. این مورد همچنین استفاده ی بیش از اندازه ی شاهدانه (Marijuana) را به همراه داشت.


آزمایش ها در پشت آیینه ای دو سویه انجام و دیده بانی می شود، چیزی مانند یک نمایش بیمار گونه که از سوراخی دید زده می شود.

بیش از این، گفته شده است مقام های مسئولی که این آزمایش ها را اداره کرده اند، آنها را "خوش و خوش و خوش خوانده اند. یک پسر آمریکایی اصیل کجا می توانست با فرمان و دستور رسمی تمامن بالاترین جایگاه موجود، دروغ بگوید، بکشد، خیانت کند، دزدی کندف تجاوز جنسی نماید و مرتکب غارت شود ؟" ترسناک ترین بخش آن این بود که تصویری است از دادن دوزهایی از مواد به بزرگسالان ناخرسند به این کار، که احتمالن نمی توانستند آثار آن را بدانند.


۱۲. باران مواد پرتوزا بر سرزمین های از همه جا بی خبر اقیانوس آرام

پس از فرود آوردن جهنم بر روی هیروشیما و ناگازاکی، ایالات متحده چندین بمب اتمی گرمایی را در پاسخ به افزایش فعالیت بمبی شوروی در اقیانوس آرام (Pacific) مورد آزمایش قرار داد. آنها مایل بودند تا این کار مخفی بماند. البته این راز خیلی خوب پاییده نشد.

"کاخ آفرین" (Castle Bravo) که در ۱۹۵۴ در بیکینی اتول (Bikini Atol) در آبخست های مارشال منفجر شد، قدرتمند ترین سلاحی اتمی ایی بود که ایالات متحده تاکنون تدارک دیده است. آنچه که آنها انتظارش را نداشتند، بارش باران مواد پرتوزایی بود که در پی انفجار سهون بر خلاف جهت وزش باد به سوی اقامتگاه هایی در دیگر آبخست های همسایه روی داد. رنج مردم شامل ناهنجاری های زایشی و بیماری های ناشی از پرتودهی بود. آثار آن بزرگ تر از آن چیزی بود که سال ها پس از آن احساس شد، یعنی هنگامی که کودکان بسیاری که پدر و مادرهایشان در معرض بارش مواد پرتوزا قرار گرفته بودند، دچار سرطان تیرویید و نئوپلاسم (Neoplasm) شدند.

این کار شوند ایجاد پروژه ی ۴.۱ شد که مطالعه ای بود برای آزمودن آثار بارش مواد پرتوزا بر روی انسان ها. اساسن این پروژه واپسین مورد در رشته مطالعات درازی بود که از انسان ها به عنوان خوک های گینه ای آزمایشی بهره برداری کردند، بدون اینکه خرسندی آنها را به دست آورده باشند. این پروژه ای بود که از سوی ایالات متحده به عنوان روشی برای گرد هم آوردن داده به یاد آورده شد که در غیر این صورت غیر قابل به دست آمدن بود. معیارهای اخلاقی ایالات متحده آمریکایی که تاریخ به خوبی به یاد می آورد، اینست که هرچند باران مواد پرتوزا بر روی مردم آبخست های مارشال یک پیشامد بود، اما می توانسته چیزی از پیش تعیین شده نیز بوده باشد.

در مجموع، شاید به عنوان روش طبیعت از برای پاشیدن نمک بر روی زخم، یک قایق ماهی گیری ژاپنی نیز گرفتار این باران اتمی شد. مردان ماهی گیر بیمار شدند و یک تن از آنان مرد. ژاپنی ها از اینکه ایالات متحده هنوز دارد آنها را با سلاح های اتمی متاثر می کند، سیاه و کبود شده بودند.


۱۳. تاسکیگی (Tuskegee)

در میان سال های ۱۹۳۲ تا ۱۹۷۲، پژوهشگران ۴۰۰ کشاورز برداشت کننده ی محصول سیاه پوست را در شهر تاسکیگی در ایالت آلاباما گرد هم آوردند تا پیشرفت طبیعی آبله فرنگی را مورد مطالعه قرار دهند. اما دانشمندان هرگز به این افراد نگفتند که دچار بیماری آبله فرنگی هستند. در عوض، به آنها این باور را دادند که دارند به خاطر بیماری "بد خونی" تیمار می شوند و اینگونه بود که پژوهشگران از آنها بهره برداری کردند تا به گستره ی نشانه ها و عوارض آبله فرنگی پی ببرند.


در ۱۹۴۷، پنی سیلین درمان معیار آبله فرنگی شد، اما در راستای دریغ کردن داده ها درباره ی این بیماری، دانشمندان همچنین "فراموش کردند" تا به آن افراد بگویند برای آنچه که دارند تیمار می شوند، درمانی نیز وجود دارد و از اینرو این مطالعه تا نزدیک به ۳۰ سال دیگر ادامه یافت.

روزگاری که این مورد کشف شد، واکنش به انجام این مطالعه آنچنان شدید بود که رییس جمهور بیل کلینتون پوزش خواهی رسمی کرد و اظهار کرد شوربخت است که دولت "بررسی مطالعاتی ایی را هماهنگ کرد که بسیار نژاد پرستانه بود". این مورد ناراحت کننده و دهشتبار است و یکی از آزمایش های مهار شدنی تر و شرورانه علیه انسانیت است که تاکنون از سوی دولت ایالات متحده انجام گرفته است.

ترجمه: داریوش افشار
منبع

۱۳۹۵ آذر ۲۰, شنبه

شبکه ی بچه بازی در استرالیا افشا شد

شبکه ی بچه بازی و کودک آزاری جهانی در بلند پایه ترین مقامات کشور استرالیا نیز همچون کشورهای انگل ساکسونی دیگر، افشا شد. زنی در استرالیا ادعا کرده است که از سوی "حلقه ی بچه بازی افراد بسیار مهم" جهت استفاده ی جنسی فروخته شده است که این شبکه بنابر گفته اش شامل نخست وزیر پیشین استرالیا، فیونا بارنت ۴۵ ساله نیز بوده است. وی در سیدنی برای رسانه ها ادعا نمود که بر اساس News.com.au  به "مهمانی های ویژه ی بچه بازی" در ساختمان مجلس در کانبرا و در سن ۵ سالگی قاچاق می شده است.


فیونا در حال افشا در برابر رسانه های استرالیا، سیدنی. مکان: 
لیز برک (Liz Burke)؛ منبع خبر: سازمان و شرکت خبری استرالیا


خانواده ی فیونا

او ادعا کرد که از سوی حلقه ی "نخبگان" مورد آزار قرار گرفته است که سیاست مداران بلند پایه، شهربانی و هموندان دادگاه را شامل می شده است؛ وی می گوید:

"تجربه های من فرای دهشت و ترس است که زبانم از گفتنشان کوتاه است.
اما روشی که به خاتر گزارش کردن جنایت هایی که شاهد آنها بودم و آنها
را تجربه کرده بودم با من برخورد کرده و در پیش گرفتند، به مراتب بدتر
از تجربه های واقعی شخصیم بود. این را تارنمای خبری گزارش می دهد".

خانم بارنت مدعی شده هزاران قربانی بنا به گفته ای حلقه وجود دارند و می گوید شاهد بچه دزدی، تجاوز جنسی، شکنجه و کشتار کودکان بوده است. وی گفت که حلقه هنوز در حال فعالیت است و مصرانه از نخست وزیر استرالیا ملکولم ترنبال (Malcolm Turnball) خواست تا امنیت کودکان را در اولویت جای دهد. وی همچنین گفت که ترسیده بود، اما تصمیم گرفت تا در این باره سخن بگوید، زیرا احساس می کرد که "چیزی برای از دست دادن ندارد".

وی ادعا کرد که گزارش وی از اظهارات به مقامات رسمی گوناگون و آن دسته از کسان دیگری که بنابر گفته ی برخی قربانیان "حلقه ی افراد بسیار مهم هستند" (VIP Ring)، همگی با کارشکنی روبرو شده است. شهربانی پاییتخت استرالیا (ACT) در اظهاریه ای گفت که "موضوع کاملن به وسیله ی عملیات گواهی شهربانی" مورد بازرسی قرار گرفته است و هیچ مدرکی دال بر اثبات گفته های شاکی وجود ندارد. 

وی درباره ی تجربه ی تلخ و دردناکش می گوید:

"من را تنها برای بچه بازی افراد بسیار مهم ذخیره نگاه داشته بودند"
"آنچه که من شاهدش بودم یک زنجیره مراتب بود، یک زنجیره مراتب
بسیار بلند پایه"


سناتور لیبرال بیل هفرمن، یک جنگجوی چلیپایی ضد بچه بازی است

پیشتر در هفته های آغازین و هنگامی که سناتور لیبرال بیل هفرنان (Bill Heffernan) ادعا کرد که سیاهه ای از شهربانی را در اختیار دارد که شامل نام ۲۸ فرد برجسته است، اتهامات وارده به حلقه در شنیده های گمانه زنی شده ی سناتور کشور به گوش مردم رسیده بود. فیونا برخی از افرادی که او را از لحاظ جنسی آزار داده، شکنجه کرده و مورد تجاوز قرار داده اند را نام می برد. نام چند تن از افراد بلند پایه ی رژیم استعماری استرالیا به قرار زیر است:

- انتونی کیدمن (Antony Kidman) (پدر بازیگر زن نیکول کیدمن)؛ خود نیکول کیدمن نیز قربانی "حلقه" است، اما به شکلی زننده علیه هم قربانی خود یعنی فیونا ایستاد.
- دکتر جان گیتینگر (J. Gittinger)، نگهبان اردوگاه کار اجباری نازی ها در لیتوانی و گماشته ی سیا.
- نخست وزیر پیشین استرالیا، گاف ویتلم (Gough Whitlam).
- نخست وزیر پیشین استرالیا، باب هاوک (Bob Hawke).
- نخست وزیر پیشین استرالیا پاول کیتینگ (Paul Keating).
- هنرپیشه ی پیشین NSW، باب کر (Bob Carr).
- آخوند اونجلیکی آمریکایی بیلی گراهام (Billy Graham).
- تد ترنر (Ted Turner) از سی ان ان.

بارنت همچنین به سیاست مدار دلاور استرالیایی فرانکا آرنا (Franca Arena) اشاره می کند که بر اساس سوگند وفاداری ایی که در مجلس خورده بود، برمی خیزد و ابراز کرد که حلقه ی بزرگی از بچه بازی، سیاست مداران، دادوران دادگستری، پزشکان و افراد با نفوذ رسانه ای را درگیر خود کرده است. وی از کسانی همچون کری پکر، باب کر، باب هاوک، پال کیتینگ، رابرت منزیس، الن جونز (رادیو سخنگو / Radio Announcer)، برنارد کینگ (آشپز)، مالی ملدرام (مجری تلوزیونی)، التون جان (موسیقی دان)، جان کر (ویتلم و کر عاشقان همجنسگرا بودند)، و دادور لیونل مورفی، نام برد.

فیونا همچنین به یاد می آورد که او را به بیشه ی بوهمیا (Bohemian Grove) برده اند. در یک فرصت، او در اتاقی حبابی شکل و صورتی بود و مورد تجاوز قرار گرفت. در جایی دیگر، باید در "پیک نیک تدی بیرز" شرکت می کرد که یک مهمانی شکار کودکان و تجاوز جنسی بدانها بود، جایی که کودکان را مانند هیوانان شکار می کردند و مورد تجاوز قرار می دادند (این رویداد همچنین برای کتی کولینز (Kathy Collins) و کتی اوبراین (Cathy O'Brien) نیز رخ داده است)؛ (دیوید آیک در کتاب فاخر خود با عنوان "بچه های زادبوم"، به تفصیل درباره ی این مورد و شاهدان و مدارک دیگر سخن می گوید. -مترجم).

در ویدیوی زیر فیونا به عنوان شاهد و قربانی آیین های اهریمن پرستی را در بتراست (Bathrust) و در NSW استرالیا می بینید؛ این رویداد مربوط به سال ۱۹۸۵ است. در این ویدیو وی از دو تن از افراد چهره و نامور استرالیا به نام های کیم بیزلی (Kim Beazley) (سپس تبدیل به رهبر اپوزوسیون حزب کارگر استرالیا شد) و ریچی بناود (Richie Benaud) (کاپیتان مشهور و شناخته شده ی کریکت در استرالیا و مفسر ورزشی)، نام می برد:



ترجمه: داریوش افشار


۱۳۹۵ آذر ۱۱, پنجشنبه

یکی از بزرگ ترین رازهایی که از انسانیت دریغ شده است:غده ی صنوبری مغز

به انسان ها بخشی قطعی از مغزشان بخشیده شده است که به عنوان غده ی صنوبری (Pineal Gland) خوانده می شود یا همچنین به عنوان چشم سوم نیز شناخته می شود. دلیل آنکه آن را غده ی صنوبری خوانده اند، همانا شکل مخروط کاج مانند آنست. یک مخروط کاج مانندی که مسئول تولید "ملاتونین مشتق سروتونین" است که با هورمون های ما سر و کار دارد که بر نوسان الگوهای خواب و بیداری ما از جمله کارکردهای فصلی اثر می گزارد.


این مخروط کاج مانند را می توان در نزدیکی مرکز مغز در مکانی میان دو نیمکره یافت. شوند آنکه آنهایی که در بالا دست ما قرار دارند این داده ها را از مردم پنهان کرده اند آنست که آنها توانمندی کامل این بخش از ما را درنیافته اند. غده ی صنوبری ضرورتن درگاه میان جهان جسمانی و روحانی انسان هاست. هنگامی که فعال می شود، احساس شادی و سرخوشی و یکی شدن، ذهن اشخاص را پر می کند و به آنها احساسی از دانستن همه چیز (عقل کل شدن. -دا/۸) می دهد. یک فرد می تواند از راه یوگا، مراقبه و تنوعی از دیگر روش های اسرار آمیز و غیبی به فعال کردن آن دست یابد.

یک بار که این غده فعال شد، شخص قادر است تا آزادانه به دیگر بعدها سفر کند یا در غیر این صورت به عنوان پرتو افکنی ستاره ای مشاهده ی دورادور بدان بازبرد می شود. فرد می تواند از راه روش های باستانی و تمرین های پیشرفته هتا اندیشه ها و کارهای دیگر افراد را در جهان مادی مهار کند. همه ی اینها ناممکن به دید می رسند، دولت های اتحاد جماهیر شوروی پیشین افزون بر سازمان های در سایه ی گوناگون برای مدت زمان های به راستی درازی در حال پژوهش بر روی این تاثیرات بوده اند و در گنجینه ی اسرار آن را بر روی مردم مهر و موم کرده اند.

اینکه ما قادر نیستیم تا به این ویژگی شگفت انگیز درون مغزهای خودمان دست یابیم به دلیل میزان فلوراید سدیمی است که بر پایه ی مصرف روزانه آن را گوارش می کنیم. غده ی صنوبری شکل بیشتر فلوریاد سدیمی که وارد تن می شود را درمی کشد (جذب می کند). این کار ضرورتن کارایی غذه ی صنوبری را پایین می آورد که دیگر قادر به ایجاد تعادل برای پردازش های هورمونی ما در بدن نیست.

در حقیقت، تامین آب ایالات متحده شامل ۹۰% فلوراید و دیگر ترکیبات گوناگون است و هتا پالاینده های آبی که مردم تهیه می کنند نیز نمی توانند فلوراید را پالایش کنند. یک راه برای مبارزه با این کار، استفاده از روش اسمز وارونه یا تقطیر آب است که دومین روش گزینه ی ارزان تری است.

ما (ناشناسان - Anonymous) مدعی نیستیم که تئوری پردازان توتئه ایم، اما اساسن نگرانی ژرف ما در این است که از روحانیت و جسمانیت خود همگی با هم گسسته شویم.

ریک استراسمن (Rick Strassman) دکترای پزشکی باور دارد که DMT به شدت به غده ی صنوبری شکل پیوند دارد:
"من از آن روی به سوی DMT کشیده شدم که در تن همه ی ما وجود دارد. باور دارم که سرچشمه ی این DMT به شکلی اسرار آمیز، غده ی صنوبری شکل است، اندامی کوچک که در مرکز مغزهایمان جای گرفته است. پزشکی نوین چیز اندکی درباره ی نقش این غده می داند، اما تاریخ فراطبیعی غنی ایی دارد. برای نمونه دکارت باور داشت که غده ی صنوبری شکل مغز، "صندلی روح" است و هر دو آیین ها و آداب و سنن خاور و باختر زمینی، والاترین مرکز روحانیمان را درون محدوده ی آن قرار می دهند.

ترجمه: داریوش افشار
منبع

در زیر نیمکره‌ های مخ و در میان دو برجستگی جلویی از برجستگی‌ های چار گانه ی مغز میانی، غده ی کوچکی جای دارد که غده صنوبری نامیده می شود. این غده یک ساختمان خاکستری رنگ متمایل به سرخ کوچکی به اندازه یک نخود است که درست در جلوی مخچه جای دارد. در نوزاد انسان، غده ی صنوبری نسبتن بزرگ است، اما پیش از بلوغ به میزان فراوانی تحلیل می‌ رود. غده ی صنوبری هورمونی به نام ملاتونین را ترشح می کند که تنظیم کننده ی ساعت زیستی بدن است. میزان ترشح هورمون ملاتونین در تاریکی افزایش می یابد. از اینرو به هنگام شب میزان ملاتونین خون در بالاترین سطح خود قرار دارد که در طی روز به تدریج از مقدار آن کاسته می شود.

روشنایی وارد شونده به چشم ها نه تنها به دید ما کمک می کند، بلکه ساعت درونی بدن را از راه غده ی صنوبری و هیپوفیز به فعالیت وا می دارد. این غده تنظیم کننده ی آغاز بلوغ بوده، انسان را به خواب وامی دارد و بر حالات خلقی فرد تاثیر می گزارد. از کارهای شناخته شده ی آن در انسان، اثر آن در به تاخیر انداختن بلوغ و افزایش ترشح آلدوسترون از بخش قشری غده ی فوق‌ کلیوی است. این غده را یکی از ساعت‌ های زیستی بدن نیز می‌ دانند که در تنظیم پدیده‌ های تناوبی شرکت دارد و نقش مهم تنظیمی در کارکرد جنسی و همانند سازی (تولید مثل) ایفا می کند.

وظایف غده ی صنوبری:
- تقویت کردار جنسی
- کاهش عفونت
- بهبود خواب
- بهبود خلق و خو
- افزایش درازای عمر

غده ی صنوبری و همانند سازی

بسیاری از تنکردشناسان (Physiologists) بر این باورند که این غده یک بازمانده ی غیر فعال است، اما برخی دیگر سال ها مدعی بودند که غده ی صنوبری وظایف مهمی در مهار فعالیت های جنسی و همانند سازی دارد. اما امروزه پس از سال ها بحث به دید می رسد که هواداران نظریه ی کارکرد جنسی برنده هستند و غده ی صنوبری نقش مهم تنظیمی در کارکرد جنسی و همانند سازی ایفا می کند.

بررسی ها نشان داه است اگر در هیوانان پست تری که جوانی خود را در فصول معینی از سال می گزرانند، غده ی صنوبری برداشته شود، یا مدارهای عصبی غده حذف گردند، دوره های طبیعی باروری فصلی از بین می رود. باروری فصلی در این گونه هیوانان از آن جهت مهم است که به آنها اجازه می دهد در زمانی از سال که اهتمال زنده ماندن بچه ها بیشتر است، یعنی بهار یا اوایل تابستان، بچه بزایند. ساز و کار این اثر کاملن روشن نیست، اما به دید می رسد که چنین باشد:

۱. غده ی صنوبری به وسیله ی مقدار روشنایی یا "الگوی زمانی" نوری که هر روز به چشم ها می رسد، مهار می شود؛ برای نمونه در همستر (نوعی موش بزرگ)، تاریکی بیش از ۱۳ ساعت در روز، غده ی صنوبری را فعال می کند و تاریکی کوتاه تر از آن نمی تواند غده را فعال نماید. به گونه ای که نوعی تعادل ضروی بین فعال شدن و نشدن وجود دارد. مسیر عصبی دخیل در این اثر چنین است: "پیام های نور از چشم ها به هسته سوپرا کیاسماتیک در هیپوتالاموس می روند و از آنجا به غده ی صنوبری رفته و آن را وادار به ترشح می کنند.

۲. غده ی صنوبری، ملاتونین و چند ماده ی یکسان و همانند دیگر را ترشح می نماید. دانشمندان بر این باورند که ملاتونین یا یکی از مواد دیگر، از راه خون یا مایع بطن سوم به غده ی هیپوفیز پیشین می رود و ترشح هورمون گنادوتروپیک (هورمون تحریک کننده غدد تناسلی) را کاهش می دهد. از اینرو، در برخی از گونه های هیوانی، ترشح هورمون گنادوتروپیک در حضور ترشح غده ی صنوبری سرکوب می شود وغدد تناسلی گنادها مهار می گردند و هتا تا حدی پسرفت می کنند. تصور می شود این همان چیزی است که در آغازه های زمستان، یعنی زمان افزایش تاریکی رخ می دهد.

اما ترشح هورمون های گنادوتروپیک پس از حدود چهار ماه بی فعالیتی از سر گرفته می شود و با چیرگی بر اثر مهار کننده ی غده ی صنوبری، غده های جنسی را یک بار دیگر فعال و آماده ی فعالیت کامل در درازنای بهار می کند، اما اینکه آیا غده ی صنوبری در انسان هم کارکرد یکسانی در زمینه ی مهار آمیزش و همانند سازی دارد یا نه، آشکار نیست.

برخی از تومورهایی که گاهی در ناحیه ی صنوبری ایجاد می شوند، مقدار فراوانی از هورمون های صنوبری را ترشح می کنند، در حالی که سایر تومورها مربوط به بافت های پیرامون هستند و با فشار بر غده ی صنوبری باعث نابودی آن می شوند. هر دو نوع تومور بیشتر با کارکرد خطیر هیپوگنادیسم (کاهش تولید هورمون های جنسی از سوی غده های تناسلی) یا هایپرگنادیسم (افزایش تولید هورمون های جنسی از سوی غده های تناسلی) همراهند. از اینرو شاید غده ی صنوبری دست کم تا حدودی در مهار رانش جنسی و همانند سازی و آمیزش در انسان ها دخیل باشد.

نقش غده ی صنوبری در جانوران

این غده در مهره‌ داران خونسرد، چشم سوم نیز خوانده می‌ شود. هورمون غده ی صنوبری یعنی ملاتونین، در برخی از مهره‌داران خونسرد باعث روشن شدن رنگ پوست می‌ شود. اثر این هورمون، وارونه ی هورمون ملانوسیت‌هاست و این دو هورمون در تیره و روشن كردن رنگ پوست این جانوران شركت دارند.

فراوری: نیره ولدخانی
ویرایش: داریوش افشار